جدول جو
جدول جو

معنی عنان گسسته - جستجوی لغت در جدول جو

عنان گسسته
(اَ شُ دَ / دِ)
بر سر خود گذاشته. عنان پاره شده. اسب که اختیار ازدست سوار با گسستن عنانش بیرون برده باشد، شتاب رو. نهایت مضطرب و سراسیمه. (از آنندراج). آسیمه سر. بی اختیار. اختیار از دست داده:
در هر طرف ز خیل حوادث کمینگهی است
زآن رو عنان گسسته دواند سوار عمر.
حافظ.
ربوده است ز من اختیار جذبۀ بحر
عنان گسسته تر از رشته های بارانم.
صائب (از آنندراج).
خرمن عنان گسسته درآید بخانه اش
مردانه گر به دانه زند مور پشت دست.
صائب (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
عنان گسسته
شتابرو، افسر گسیخته نافرمان
تصویری از عنان گسسته
تصویر عنان گسسته
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(شُ دَ)
از حرکت بازماندن. حرکت نتوانستن:
بر سر کویت از درازی راه
مرکب ناله را عنان بگسست.
خاقانی.
، جلوگیری نتوانستن از سرکشی. اختیار از دست سوار گرفتن. پاره شدن عنان. مقاومت اسب در برابر سوار تا آنجا که عنان که سوار کشیده دارد تا اسب بایستد، بگسلد
لغت نامه دهخدا